سفر به قطب جنوب/ قسمت اول

۱۵ دی ماه، یک صبح سرد، ایستگاه اتوبوس، هشت و پانزده دقیقه... 

دستهایم از شدت سرما حس زیادی برای نوشتن پیامک (فارسی را پاس می دارم) به دوستم که منتظر بود، نداشت. 

اتوبوس اول.. نگه نداشت! 

اتوبوس دوم .. نگه نداشت! 

اتوبوس سوم از راه رسید و در چند قدمی من ایستاد. راننده ی محترم تنها در قسمت جلو (ورودی آقایان) را باز کرد و با اشاره به من فهماند که باید از همین در سوار شوم! 

با نیم نگاهی متوجه خالی بودن اتوبوس شدم. از دو پسر جوانی که(حدودا بیست ساله) قصد سوار شدن داشتند عذرخواهی کردم و ابتدا من سوار شدم و به سمت عقب اتوبوس که جایگاه خانم ها بود رفتم (خانم هایی که گوئی امروز همه خواب بودند و یا از ترس سرما در منزل). 

صندلی کنار در (در وسط) را برای نشستن انتخاب کردم تا شاید پیاده شدنم بی دردسرتر باشد! 

به مرور در طی مسیر، صندلی های خالی و منتظر یکی یکی پر شد. پر از آدم های متفاوت. بعضی خسته، بعضی شاد و بعضی اخمالو! 

هر چند ثانیه یک بار سکوت خوشایند اتوبوس، با صدای زنگ موبایل این و آن، می شکست.  

گاه زیر سنگینی نگاه دیگران بودن، دیگرانی که برای اولین بار و شاید آخرین بار است که می بینی شان برایم سخت و غیر قابل تحمل است!! نگاه هایی که متاسفانه در جامعه ما به وفور یافت می شود!

برای عبوری بی خطر از کنار این نگاه ها چشم دوختم به در نیمه باز اتوبوس! دری که علیرغم جوانی، صدمات زیادی دیده بود! دری که بارها با فاصله ی بسیار کم به زحمت و با مهارت راننده ! پشت سر مردم بسته شده بود.  

- فلکه ی آب... حرم... کسی جا نمونه. 

با صدای راننده به خود آمدم و این جمله ی آشنا را که دیگر ورد زبان رانندگان این خط (84) شده بود (برای هشدار به زائرین عزیز) باز هم شنیدم. 

قبل از باز شدن در دوستم را دیدم که با چشم میان انبوه جمعیت به دنبال من بود. ده دقیقه تاخیر داشتم و مجبور بودم برای این ده دقیقه سلامم را گرم تر کنم! 

بارها خدا را به خاطر داشتن او شکر کرده ام!  

- خانوم عکس؟ خانوم عکس بگیرم؟ عکس با حرم؟ عکس با حرم آقا .. یادگاری از آقا؟!! 

- خودکار؟ خودکار دعا دار .. خانوم خودکار نمی خوای؟! 

- دو هزار، فقط دو هزار.. بلوز زنانه .. دو هزار 

- 6 تا هزار.. خانوم جوراب مردانه، 6 تا هزار 

- عطر؟ تو رو خدا بخر  

- منزل؟ منزل می خوای؟

- بیا .. بیا تا فالت بگیرم 

- و ... 

از میان انبوه این صداها، با سکوت می گذریم و راهی راه خود می شویم! 

ادامه دارد ...