هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم اندوه من انبوه تر از دامن الوند بشکوه تر از کوه دماوند غرورم یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است تنها سر مویی ز سر موی تو دورم ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش تو قاف قرار من و من عین عبورم بگذار به بالای بلند تو ببالم کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
... مرحوم امین پور
الان تقریباً چند دقیقه ای هست که دارم فکر میکنم . واقعاً چه بیچاره اند ناصبوران !!
صبوری مارا می رساند به اوج آسمان ... نا صبوری می رساند به قعر هستی ...
این دیگه جزو اسرار مگوست! بیچاره کسی رو میگن که بدبخت شده و از هر جهت بر او میباره، و برای گریز راهی پیدا نمیکنه. اما این مشکل نیست که بدنبال اوست بلکه این مشکل افرینی اوست که دست از گریبان خود او بر نمیداره. مادامی که بدنبال رفع مشکلات باشی و این کار رو جزو وظائف خودت بدونی حرکتی رو اغاز کردی که پایانی نداره. ببین این وظیفه ی کیست! ببین.
بیچاره تر از عاشق پر صبر کجاست ؟ عاشقای بی صبر زودتر یه کاری ( خوب یا بد ) می کنن و تکلیف خودشون و زندگی شون و مرگشون رو مشخص می کنند . ولی این پر صبرها هستند که سال ها عذاب می کشند . ( که البته این عذاب عذابی دوست داشتنی است )
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
هو
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو ببالم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
... مرحوم امین پور
الان تقریباً چند دقیقه ای هست که دارم فکر میکنم . واقعاً چه بیچاره اند ناصبوران !!
صبوری مارا می رساند به اوج آسمان ...
نا صبوری می رساند به قعر هستی ...
این دیگه جزو اسرار مگوست!
بیچاره کسی رو میگن که بدبخت شده و از هر جهت بر او میباره، و برای گریز راهی پیدا نمیکنه. اما این مشکل نیست که بدنبال اوست بلکه این مشکل افرینی اوست که دست از گریبان خود او بر نمیداره. مادامی که بدنبال رفع مشکلات باشی و این کار رو جزو وظائف خودت بدونی حرکتی رو اغاز کردی که پایانی نداره. ببین این وظیفه ی کیست! ببین.
صبر گزیدی و یافت ، جان تو جمله مراد ...
سلام بر چاره سازان صبور
ترا من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم نه روی هجر می‌بینم نه راه وصل می‌دانم
دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی مکن تکلیف ناواجب که بی‌دل صبر نتوانم
و صبر کیمیایست که هر کس به آن دست پیدا نکرده است دراین راه
صد هزاران کیمیا حق آفرید کیمیایی همچو صبر آدم ندید
عجب راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست!!
عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست...
بیچاره تر از عاشق پر صبر کجاست ؟
عاشقای بی صبر زودتر یه کاری ( خوب یا بد ) می کنن و تکلیف خودشون و زندگی شون و مرگشون رو مشخص می کنند .
ولی این پر صبرها هستند که سال ها عذاب می کشند . ( که البته این عذاب عذابی دوست داشتنی است )