روزی سلطان العارفین بایزید بسطامی فرمود که سخن چهار کس به من بغایت تأثیر کرد. اول آنکه طفلی در راهی می رفت و چراغی روشن کرده می برد. پرسیدم که ای طفل این روشنی از کجا آوردی؟ پف کرد و چراغ را کشت و گفت: ای شیخ تو بگو این روشنایی به کجا رفت تا من بگویم که از کجا آوردم.
دیگر آنکه مخنثی در راهی نزدیک من می گذشت، دامن از او کشیدم گفت: ای شیخ از من چه دامن می کشی که نهایت کار ما و تو معلوم نیست که چه خواهد شد.
دیگر آنکه جمیله ای پیش من آمد و از شوهر خود استغاثه بسیار نمود. من به او گفتم که روی خود را بپوش و بعد از آن احوال خود را عرض کن. جواب داد که ای شیخ من از محبت شوهر خود که مخلوق است آنچنان واله و شیفته شده ام که از پوشیدن روی خود خبر ندارم. تو که دم از محبت خالق می زنی چه شود اگر خود را نگاه داری و پوشیدگی و برهنگی مرا در نظر نیاری.
دیگر مستی در راهی افتان و خیزان می رفت. چون به او رسیدم گفتم: ای عزیز ثابت قدم باش که نیفتی، جواب داد: ای شیخ تو ثابت قدم باش که در راه غفلت نیفتی، دانا و بینا اوست.
سال نوی شما هم مبارک برایتان ارزوی سالی سرشار از نشاط و موفقیت می نمایم.
برگ درختان زرد در نظر هوشیار
هر ورقش دفتریست معرفت کردگار
سلام
بهارتان پر گل روزگارتان پر امید
سال نو مبارک
یا چنان نمای که هستی
یا چنان باش که می نمایی
هو
بایزید آمد شبی بیرون ز شهر / از خروش خلق خالی دید شهر
ماهتابی بود بس عالمفروز /شب شده از پرتو او مثل روز
شیخ چندانی که در صحرا بگشت/ کس نمیجنبید درصحرا و دشت
هاتفی گفتش که ای حیران راه /هر کسی را راه ندهد پادشاه
عزت این در چنین کرد اقتضا /کز در ما دور باشد هر گدا ...
(منطق الطیر)
سلام سحر جون لذت بردم از این پستت ، ممنون.
تعطیلات خوش بگذره.
سلام راحله جان
چقدر این شعری که نوشتی دوست دارم.. بارها و بارها اونو خوندم و ازش لذت بردم و هیچوقت ازش خسته نمی شم. خیلی عمیق و پر معناست. ممنون از لطفت
امیدوارم تعطیلات به تو هم خوش بگذره
ایام بسیار خوبی برات آرزو می کنم
از این نوشته های قدیمی همیشه پشت پلکام داغ می شه
.
.
.
خدای اطلسی ها تو این سال نو همراهت
خوشا به حالتان ..!
امیدوارم شما هم در پناه حق شاد و سلامت باشید
سلام دوست من
خوبین؟
سال نو با هزاران آرزوی زیبا و قشنگ دوست داشتنی به شما مبارک
سال شاد و پر از موفقیت را براتون آرزو دارم.
بر ما سالی گذشت، بر زمین گردشی و بر روزگار حکایتی! امید آنکه کهنه رفته باشد به نکویی و نو همی آید به شادمانی.
سال نو بر شما هم مبارک دوست عزیز
دومی بیشتر به دل من نشست...
عمیقتر بود برام
عاقبت به خیری...
سلام آسمونی
سال نو مبارک
امیدوارم امسال همش شاد و خوشحال باشی
حداقل اینست که قضاوت نا بهنگام نکنیم
[گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل] [گل]
--------- درود ای ایرانی --------------
.... تیر آرش در کمانم،
نام ایران بر زبانم،
سرکشم چون کوه آتش،
آتشم، آتشفشانم
چون سیاوش پاک پاکم،
همچو رستم پهلوانم،
کاوه ام تارپود کاویانم،
من ز ماد و از هخایم،
از ارشک، ساسانیانم،
مازیارم، بابکم من رهبر آزادگانم،
جشن یلدا، جشن نوروز هم مهرگانم،
ایرانی به خود آ -- گر به خود آیی -- به خدایی رسی
خداوند نگهدار ایران باد ... [گل] [بدرود]
این همه حکمت تو این چند خط شبیه معجزه است
و اما میرویم به سراغ سوالی که دنبال جوابی برایش بودیم
من نشد خیلی زیاد کنار کسی که قرار بود جواب این سوال و باقی سوالاتم رو بگیرم باشم بنابراین خیلی مختصر و مفید برایم توضیح دادند :
آری ما قبل از آنکه بند بند سلولها و رشته رشته ی قلب و وجودمان شکل بگیرد بوده ایم و میزیسته ایم در عالمی به نام زرع (ذرع ) که این عالم جدا از این عالم نیست یک عالمی شبیه همین عالمی است که اکنون ما در آن زندگی میکنیم و یک عالمی شبیه عالم ارواح که همانطورکه میدانیم آنها هم هستند البته نه آنطور همانگونه که گفتم عالمی شبیه به عالم آنها .
تا کنون شده است اتفاقی برای شما رخ دهد و احساس کنید این اتفاق قبلاً برای شما رخ داده است این مربوط به همین عالم میشود .
یا حق
بله .. این اتفاق افتاده که گاهی حس کردم قبلا در جایی بوده ام! یا کسی را می شناسم و یا احساس کردم اتفاقی که برایم افتاده را قبلا تجربه کرده ام! ... پناه می برم بر خدا ..!!
خدائی که اینگونه خلقتش بی نقص، شگفت انگیز و زیباست!
از شما بینهایت متشکرم
اینکه پیگیر شدید برای یافتن پاسخی مناسب، قابل تحسین است.
امیدوارم باز هم من را از راهنمایی ها و سخنان لطیف و با ارزشتان بهره مند سازید.
یا علی