گفتم شبی به خویش:
این آسمان پیر
بحریست بی کرانه، ولی چشم من مدام
دنبال ناخداست
پس ناخدا کجاست؟
در گوش من چکید صدایی نرم که گفت:
دریاست آسمان و در آن ناخدا خداست!
پی نوشت: گاهی اوقات، فقط سکوت می تونه بهترین همدم لحظه های انسان باشه!
واژه های بی خرد! طاقت شنیدن خیلی از حرفهارو ندارن!!
دریاست، آسمان رو ، از مجموعه شعر مهدی سهیلی (نگاهی در سکوت) انتخاب کردم. این شعر حال و هوای عجیبی به من میده.
دعای سحرم همراه سحر باقی است .
سلام و شب بخیر . روحتان خدایی !
سلام
شب شما هم بخیر و نیکی
سلام
مهدی سهیلی نخوندم
این شعر هم قشنگ بود
سلام خوبی اجازه هست:بعد جبران میکنیم تو هم بیا خونه من در به روی تمام عاشقان عشق بازه مخصوصا شما مهمان نوازیت خیلی خوب بود ممنون وبلاگتو به روز کن دیگه وقت عیده باید خانه تکانی کنی.تقدیم میکنم به شما!
اه میترسم شبی طوفان شود ساحل امید من ویران شود
گر زه دریا قطرای هم کم شود مرغ طوفان سینه اش پرغم شود
دریا...
هو
من و خدا و ناخدا
دریا و آسمان؛
کجا...
حیرانم، حیران!
سلام سحر جان
کم پیدا بودی خوشحالم دوباره آپ کردی.
شعر زیبایی بود
ممنون.
سلام راحله ی عزیز
ممنونم از لطفت
آسمان اگر دریاست
چاره ای نیست جز آنکه بپذیریم بر روی زمین غرق در دریایی هستیم.... شاید ناخدای درون اگر پیدا شود به فراسوی آسمان برد این وجود را ... به رهایی
سلام
سلام
من نیز ارادتی خاص دارم
اما فقط اشنایی ندارم
یا علی و مابقی همان سکوت
سلام دوست عزیز
متشکرم
یا علی