امید آسمانی

 

 

گاه با صدای نفس های گرم خورشید بیدار میشوم وگاه با نوازش دستهای باد... و در اوج شگفتی احساس میکنم که هنوز زنده ام . روز دوباره آغاز شد و باز سکوت زیر قدم های استوارم شکست . آسمان امروزهم چشمان منتظرم را بوسید . تنها اوست که می داند ، هزاران بارنگاهم را با تماشای افق های دور شسته ام ، نگاهی که تنها با امید آسمانی خویش زنده است.