بزرگ میشی، یادت میره!

اون سالها.. سال های خیلی دور و خیلی نزدیک ... وقتی یه بلایی سرم میومد، بزرگترها با لبخند می گفتند: بزرگ میشی، یادت میره! یا وقتی زمین می خوردم و گریه می کردم، بهم می گفتند: پاشو دختر پاشو ! ببین همه ی مورچه ها رو کشتی!! و من هم که مثل الان عقل کاملی نداشتم! دنبال مورچه هایی می گشتم که کشتم! و درد خودم از یادم می رفت!