نه خواب بودم و نه بیدار..
در آن میانه ها.. در میان عالم خواب و بیداری
آن جا که نه فصل بود، نه رنگ، نه آغاز بود، نه پایان
در ژرف ترین عمق وجود!
لبخند تو جاری شد
که گویی تشنه را آبی و مرده را جانی بود...